هزینه کننده درم. که درم نگاه ندارد و برهم نینبارد. مقابل درم دوست و درم جوی: تا درم خوار و درم بخش بود مرد سخی تا درم جوی و درم دوست بود مرد لئیم. فرخی
هزینه کننده درم. که درم نگاه ندارد و برهم نینبارد. مقابل درم دوست و درم جوی: تا درم خوار و درم بخش بود مرد سخی تا درم جوی و درم دوست بود مرد لئیم. فرخی
بکردار صدف. بمانند صدف: شود پلنگ کشف وار در میان حجر رود نهنگ صدف وار در نشیب میاه. عبدالواسع جبلی. او در آورده در شکنج کلاه من صدف وار مانده در بن چاه. نظامی. زمین در مشک پیمودن بخروار هوا در غالیه سودن صدف وار. نظامی. سعدی دل روشنت صدف وار هر قطره که خورد گوهر آورد. سعدی. صدف وار باید زبان درکشیدن که وقتی که حاجت بود درچکانی. سعدی. صدف وار گوهرشناسان راز دهان جز به لؤلؤ نکردند باز. (بوستان). رجوع به صدف سان و صدف گون و صدف وش شود
بکردار صدف. بمانند صدف: شود پلنگ کشف وار در میان حجر رود نهنگ صدف وار در نشیب میاه. عبدالواسع جبلی. او در آورده در شکنج کلاه من صدف وار مانده در بن چاه. نظامی. زمین در مشک پیمودن بخروار هوا در غالیه سودن صدف وار. نظامی. سعدی دل روشنت صدف وار هر قطره که خورد گوهر آورد. سعدی. صدف وار باید زبان درکشیدن که وقتی که حاجت بود درچکانی. سعدی. صدف وار گوهرشناسان راز دهان جز به لؤلؤ نکردند باز. (بوستان). رجوع به صدف سان و صدف گون و صدف وش شود